از سیگار که کمتر نیستی پنج دقیقه وقت بگذار
و تنهایی ام را آتش بزن…
تنها پنج دقیقه به اندازه به فکر فرو بردن
دغدغه های بزک دوزک کرده مردی که هنوز
انگشت به دهان حماسه آغوش توست…
پنج دقیقه وقت بگذار و کمی مرد را گریه کن
که لای انگشتان خودش گُر گرفته است
اشک هایت را
خیرات کن برای آتش درونی اش…
کمی آغوش به سرش بیاور
تا تمام شب را
محکوم کند به بوی تنت…
که از خیر خواب بگذرد و از کابوس عقب بماند…
پنج دقیقه تنها
برای اعتراف گرفتن از شب های مردی که
دست نشانده نبودنت هستتند…
پنج دقیقه وقت، بگذار شب هایش آبستن اتفاق تو باشند..


نظرات شما عزیزان:
دسته بندی : <-CategoryName->
